اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضدن

نویسه گردانی: ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۲ ثانیه
بتیغ زدن . [ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + تیغ + زدن ). با تیغزدن . کسی را با تیغ کشتن . و رجوع به تیغ زدن شود.
برق زدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نمودار شدن برق در هوا. جهیدن برق . درخشیدن برق . پدید شدن برق . جستن برق : سومنات ظلم را محمودواربرق زد...
برگ زدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) افزودن ورقی به قصد نیرنگ و خدعه بر اوراق بازی . || حقه زدن . سر کسی را کلاه گذاشتن . (فرهنگ لغات عام...
پشت زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت پا زدن ؛ رد کردن چیزی . (غیاث اللغات از چهارشربت و سراج و مصطلحات ).
پرپر زدن . [ پ َپ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول زنان ، مردن ِ جوان بی سابقه ٔ بیماری یا با بیماری کوتاه . پر و بال زدن .
پهلو زدن . [ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) (... با چیزی یا کسی )برابری کردن با کسی . با او دعوی برابری کردن . برابری کردن در مال و قدر و مرتبه . (بر...
پیچ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن . چرخیدن . پیچ خوردن . گردیدن . گشتن .- پیچ زدن دل (شکم ) ؛ پیدا آمدن دردهای پی درپی در شکم شخص مبتل...
بیل زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بکار بردن بیل در شیار کردن یا کندن زمین . با بیل شخم کردن . (یادداشت مؤلف ).- امثال :نه بیل زدم نه پایه ...
پره زدن . [ پ َ رَ / رِ / پ َرْ رَ / رِ ] (مص مرکب ) رجوع به پَرَه شود.
پری زدن . [ پ َرْ ری زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول اطفال پریدن و پرواز کردن است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.