اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاء

نویسه گردانی: ṬAʼ
طاء. (اِ) نام حرف ط. حرف شانزدهم از حروف تهجی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کت تا. [ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران رومی است . وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است . (ایران باستان ج 3 ص 2147).
سه تا. [ س ِ ] (اِ مرکب ) طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان ). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی ). ستار. (ناظم الاطباء) : گرم ساز یکتا ز...
تا زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تا کردن .
تا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . دولا شدن : مثل فانوس تا شدن .
بی تا. (ص مرکب ، ق مرکب ) بدون تا و چین . رجوع به تا شود. || یکتا. فرد. بی مانند. (فرهنگ فارسی معین ). بی عدیل . بی نظیر. بی همال . بی کفو : ا...
بات تا. [ ] (اِخ ) نام پدر فری تیما مادر آرک زیلاس ، پادشاه سیرن که مردم وی را بواسطه ٔ سخت گیریها بیرون کردند و او به برقه رفته در آنجا کش...
مانند دل ، شکلی شبیه دل ، شکلی قلب مانند
بت تا. [ ب ُ ] (اِخ ) ۞ پل . از مستشرقان است . وی ویس قونسول فرانسه در موصل بوده و باقیمانده ٔ قصر سارگن پادشاه آسور را بادیوارهائی که پ...
تا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دولا کردن . خمانیدن . دوتو یا چندتو کردن . خم کردن . مایل کردن . تاکردن جامه ، قالی ، لحاف و جز آن ؛ به چندلا کر...
دروم تا. [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوه شهرستان زاهدان . واقع در 45هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 13هزارگزی باختر ر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.