طرء
نویسه گردانی:
ṬRʼ
طرء. [طَرْءْ ] (ع مص ) از جائی و شهری آمدن کسی را. (منتهی الارب ). یا ناگاه بدرآمدن از جائی بر کسی . یقال : طراءَ علیهم ؛ اذا اتاهم من مکان ، او خرج علیهم منه فجاءَة. (منتهی الارب ). آمدن از جائی . (آنندراج ). از جائی و شهری برآمدن . (صراح ). از شهری به شهری برآمدن .
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تر گردیدن . [ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) لطیف و تازه شدن : نرم وتر گردد و خوشخوار و گوارنده خار بی طعم که در کام حمار آید. ناصرخسرو.|| مرطوب و ...
تریاکن تر. [ ت َ / ت ِرْ ک ُ ت ِ ] (اِ) ۞ کشتی سی پارویی . (ایران باستان ج 3 ص 1819).
خشک و تر. [ خ ُ ک ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نیک و بد. (شرفنامه ٔ منیری ). دو چیز ضد را گویند چون نیک و بد و قلیل و کثیر : همتم ...
هلی کپ تر. [هَِ ک ُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به هلیکوپتر شود.
لؤلؤ تر. [ ل ُءْ ل ُ ءِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مروارید رخشان و آبدار و مجازاً اشک و دندان : بشویدش عارض به لؤلؤ تربپالایدش رخ به ...
حلوای تر. [ ح َ ی ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حلوای تازه : اگرحلوای تر شد نام شیرین نخواهد شد فرود از کام شیرین .نظامی .خانه ها سازد پر از ...
بادام تر. [ م ِ ت َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم : ز بادام تر آب گل برانگیخت گلابی بر گل بادام میریخت .نظامی (خسرو و شیرین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تر شدن سخن . [ ت َ ش ُ دَ ن ِ س ُ خ َ ] (مص مرکب ) رَطْب اللسان شدن . شیرین و شیوا شدن سخن : آب شوق از چشم سعدی می رود بر دست و خطلاجرم چو...
پوز تر کردن . [ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) دهان تر کردن . لب تر کردن : ترک این شرب ار بگوئی یک دو روزتر کنی اندر شراب خلد پوز.مولوی .