اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طن

نویسه گردانی: ṬN
طن . [ طَن ن ] (ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن . (منتهی الارب ). به بانگ آمدن تشت (لازم است و متعدی ). (منتهی الارب ). || آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن . (منتخب اللغات ). گوش بانگ کردن . (زوزنی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شخصا قضاوت کردن. و بباید دانست که قضا پادشاه را می باید کردن به تن خویش. (سیاستنامه، فصل ششم)
هوور/تون یا تونه نام چند نوع ماهی بزرگ اقیانوسی از خانواده تون‌ماهیان (به انگلیسی: Scombridea) است. این نوع ماهی سریع شنا می کند و سرعت حرکت آن به ۷۰ ...
جان در تن کسی کردن . [ دَ ت َ ن ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زندگانی دادن . (بهار عجم ) (آنندراج ) : میکند جان در تن امید لعل باده نوش ...
جامه بر تن فوطه کردن .[ م َ / م ِ ب َ ت َ طَ / طِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع جامه ٔ نو. به اندازه ٔ قامت و تن قطع کردن . (آنندراج ).
جامه بر تن کسی دریدن . [ م َ / م ِ ب َ ت َ ن ِ ک َ دَ دَ ] (مص مرکب ) جامه ٔ نو قطع کردن و به اندازه ٔ قامت او دوختن . (بهار عجم ) (از ارمغان ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.