طن
نویسه گردانی:
ṬN
طن . [ طَن ن ] (ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن . (منتهی الارب ). به بانگ آمدن تشت (لازم است و متعدی ). (منتهی الارب ). || آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن . (منتخب اللغات ). گوش بانگ کردن . (زوزنی ).
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
به تن خویش. شخصا. به تن خویش ؛ شخصاً به شخصه . بنفسه : جسم آن چیزی است که یافته شود به بسودن و قائم بود به تن خویش . (التفهیم بیرونی ). اگر بدرگاه عال...
منظور از ریخت تن زن یا شکل کالبد و بدن انسان ماده، نحوه شکل استخوانبندی، ساختار ماهیچهها و توزیع چربیها در بدن این جنس از انسان میباشد. شکل کامل و...
تن دردادن . [ ت َ دَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از راضی شدن و قبول کردن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (از غیاث ال...
تن اردشیر. [ ت َ اَ دَ ] (اِخ ) شهری است بحری ۞ و آن این چنین خوانند که دیوارش بر تن مردم نهاد یک جمینه ۞ گل بود و دیگر از تن مردم ...
تن افکندن . [ ت َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تن اندرافکندن . تن برافکندن . حمله ور شدن . هجوم بردن : از آن پس تن افکند بر دیگران همی زد به تیغ ...
علی پیل تن . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) (امیر...) وی از امیرزادگان بود و در دربار سلطان اویس بن شیخ حسن میزیست . وقتی سلطان اویس درسال 759 هَ ....
زه کردن تن . [ زِه ْ ک َ دَ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) تن را مانند زه لاغر کردن . کنایه از لاغری تن است : لیک عشق عاشقان تن زه کندعشق معشوقان ...
تن آسان شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آسوده و آرام شدن . راحت شدن . فارغ گشتن . تن آسان گردیدن : همان به که سوی خراسان شویم ز پیکار دشمن...
باغ هفت تن . [غ ِ هََ ت َ ] (اِخ ) باغ و عمارت هفت تن در شیراز واقع است که در زمان سلطنت کریم خان ساخته شده و از ابنیه ٔ تاریخی ایران ب...
تن برافکندن . [ ت َ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تن اندر افکندن . تن برفکندن . حمله بردن . هجوم بردن : پس از کین برافکند تن برهمه رمان کردشان...