گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طوال نویسه گردانی: ṬWʼL طوال . [ طُ ] (ع ص ) ۞ دراز. (منتهی الارب ).- طوال الدهر . رجوع به طَوال الدهر ذیل طَوال شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی طوال طوال . [ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طویل . (منتهی الارب ). رجوع به طویل شود.- سبع طوال ؛ هفت سوره ٔ درازتر قرآن از اول و آن بقره و آل عمران و نسا... طوال طوال . [ طَ ] (ع اِ) غایت زمانه . گویند: لااتیک طوال الدهر (و یضم ) و یقال طال طوالک و طیالک (بالکسر) ایضاً؛ ای عمرک او مکثک او غیبتک . (منت... طوال طوال . [ طَوْ وا ] (ع ص ) نیک دراز. (منتهی الارب ). سخت دراز. بسیار دراز. (منتخب اللغات ). سبع طوال سبع طوال . [ س َ ع ِ طِ ] (اِخ ) مراد از سبعه ٔ معلقات است . (غیاث ) (آنندراج ) : گویمت گر کنی ز من توسؤال این نکوتر بسی ز سبع طوال ۞ .|| هف... توعل توعل . [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) برآمدن بر کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود