گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طور نویسه گردانی: ṬWR طور. (اِ) ۞ دام . شبکه (یعنی جامه ای از رسن یا طناب مشبک ). شبکه که بدان ماهی گیرند. شبکه ٔ صیاد. طور ماهیگیران . بیاحه . دام ماهیگیری . || قسمی پارچه ٔ دیداری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی شاه تور شاه تور. (اِخ ) دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان . دارای 583 تن سکنه . آب آن از قنات و زاینده رود. محصول آن غلات و پنبه و... تور گرزش این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تار و تور تار و تور. [ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت تیره و تاریک . (جهانگیری ). بسیار تیره و تاریک . (برهان ). تاریک و تیره و بسیار تاریک . (آنندراج ) (ا... تئومس تور تئومس تور. [ ت ِ ءُ م ِ ] (اِخ ) ۞ در دوران شاهنشاهی خشایارشا جبار جزیره ٔ «سامُس » بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 865 شود. تور انداختن تور انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) افکندن و گستردن تور در زمین و هوا و آب برای گرفتن مرغ و ماهی . (از یادداشتهای به خط مرحوم دهخدا).- به ... گنبد سلم و تور گنبد سلم و تور. [ گُم ْ ب َ دِ س َ م ُ ] (اِخ ) برجی مخروطی شکل با پوشش ساروجی به ارتفاع بالغ بر صد پا و بقطر سی پا است . فریزر میگوید: بگفته ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود