گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ظعن نویسه گردانی: ẒʽN ظعن . [ ظَ ع َ / ظَ ] (ع مص ) رفتن . کوچ کردن . از جائی به جائی شدن : او نیفتد درگمان از طعنشان او نگردد دردمند از ظعنشان .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی گل زان گل زان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش سلماس شهرستان خوی واقع در 7500گزی جنوب باختر سلماس و 1500گزی جنوب راه ارابه رو سلماس ... زان رو زان رو. (ق. فا.). از آن رو؛ از آن روی، از آن جهت، بدان سبب و علت: موی سفید را نه از آن رو کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و صد کنم گناه نی جامه از برای مصی... زآن که زآن که. (حرف تعلیل، فا.). چون که، بدان سبب که، زانرو که. ~ اَزایر/زیرا. برای این. از برای آن. (جهانگیری). از آن جهت. بدین سبب. بدین علت. لاجرم. لهذا. ... ار زان ار زان . [ اَ ] (حرف ربط + حرف اضافه + صفت / ضمیر) مخفف ِ ((اگر از آن )). (مؤید الفضلاء). چون زان چون زان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان . در نزدیک مرز پاکستان واقع شده پنج خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ ... کله زان کله زان . [ ک ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاه منصور است که در شهرستان بیجار واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). مهله زان مهله زان . [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی با 474 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قودوخ بوغان و راه آن ار... پارمه زان پارمه زان . [ م ِ ] (اِخ ) ۞ ژیرولاموفرانسسکو ماززواولی یا ماززُلا. نقاش مذهبی ایتالیائی . و بتلفظ ایتالیائی نام او (ایل پارمی جانو یا پارمی ... رأس ضان رأس ضان . [رَءْ س ِ ضان ن ] (اِخ ) کوهی است مر روس را. (منتهی الارب ). جایگاهی است در بلاد روس . (از معجم البلدان ). زان مستحی زان مستحی . [ ن ِ م ُ ت َ ] ۞ (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی درخت زان است که در نبات شناسی فاگوس سلوانیکا بندولا نام دارد. شاخه های این نو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود