اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عا

نویسه گردانی: ʽA
عا. (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن نورالدین محمدبن حبیب اﷲ طبسی تونی . او راست : کتابی در طب به فارسی که آن را مانند تقویم الابدان ابن ...
حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولا...) مُعَرَف شاعری معاصر هاتفی و خوندمیر. وی تاریخ مرگ هاتفی را در 927 هَ . ق . چنین سروده است :تاریخ ...
حبیب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (مولانا...) واعظ. یکی از معاریف خطبا و واعظ مسجد جامع هرات ، از علمای شیعه که پس از ورود محمد تیمورسلطان به هرات به...
ترک ا. [ ت َ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) از القاب امیرخسرو دهلوی . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 517 شود.
بفضل ا. [ ب ِ ف َ لِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) در استقبال امور استعمال میکنند، یعنی به بخشش خداوند عالمیان . (ناظم الاطباء).
ایم ا. [ اَ مُل ْ لاه ] (ع سوگند) قسم بخدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کلمه ٔ قسم . یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). لغتی است از ایمن اﷲ که ...
رسول ا. [ رَ لُل ْ لاه ْ / ل َه ْ ] ۞ (ع اِ مرکب ) فرستاده ٔ خدا. پیامبر خدا. || (اِخ ) کنایه از حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ) : این گوهر ...
خلیل ا. [ خ َ لُل ْ لاه ] (اِخ )لقب ابراهیم پیغمبر. رجوع به ابراهیم پیغمبر شود.
خلیل ا. [ خ َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . دارای 160تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات...
حسب ا. [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) شیخ محمدبن سلیمان مکی شافعی از دانشمندان سده ٔ سیزدهم هجری . اوراست : حاشیه بر مناسک الحج خطیب شربینی که ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.