عا
نویسه گردانی:
ʽA
عا. (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ا /'ā/ در آخر کلمات میآید و بر ندا دلالت میکند: خدایا، شاها، مَلِکا، جهاندارا. فرهنگ فارسی عمید. ///////////////////////////////////////////////////...
ا ا. [ اِ اِ ] (اِ) در زبان کودکان شیرخواره عَذَرَه . اِاِنه . کِه کِه ، تعبیری است مَثلی . و معنی آنکه هر دو صورت امر بد و مکروه است .
اً.[ -ََن ْ ] (ع پسوند) علامت نصب در زبان عرب . تا: ابداً؛ تا ابد. || از: اصلاً؛ از اصل . || علی الَ : غفلتاً؛ علی الغفله . || از روی : ارفا...
آ. (حرف ) الف لَیِّنه ، مقابل همزه یا الف متحرکه ، حرف اوّل است از حروف هجا، و در حساب جُمَّل آن را به یک دارند. این حرف چون در اوّل ...
1 - فعل امر از مصدر آمدن که بیش تر به شکل آی می آید و یا با «ب» زینت به صورت بیا به کار می رود.
2 - در زبان اوستایی پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها...
ظل ا. [ ظِل ْ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) سایه ٔ خدا.صفتی است که شاهان را دهند و صاحب آنندراج گوید: و به اصطلاح پادشاه را گویند، چه سایه ٔ هر...