اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عائن

نویسه گردانی: ʽAʼN
عائن . [ ءِ ] (ع ص ) چشم کننده . || (اِ) آب روان . یقال : شرب من عائن ؛ ای من ماء سائل . || ما بها عائن ؛ أی احد. (منتهی الارب ). یعنی هیچکس بدینجا نیست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عین یبرود. [ ع َن ِ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بیت المقدس . نصف آن وقف بر مدرسه ٔ بدرالدین بن ابی القاسم ، و نیمه ٔ دیگرآن ازآن ِ فرزند...
عین ثرماء. [ ع َ ن ِ ث َ ] (اِخ )قریه ای است در غوطه ٔ دمشق ، و چند تن از محدثان از اهالی این قریه می باشند. رجوع به معجم البلدان شود.
عین القیارة. [ ع َ نُل ْ ق َی ْ یا رَ ] (اِخ ) چشمه ای است در موصل که از آن «قار» بیرون می آید. (از معجم البلدان ). و رجوع به قَیّارة شود.
عین الجالوت . [ ع َ نُل ْ ] (اِخ ) شهری است زیبا بین بَیسان و نابلس ، از اعمال فلسطین .این شهر مدتی تحت تسلط رومیان بود، سپس بسال 579 هَ. ق...
این تاریوش . [ ] (اِخ ) اسمی است که مصریها به داریوش داده اند و آن تریوش نیز نوشته اند. (ایران باستان ج 1 ص 479 و ج 2 ص 987).
از این سپس . [ اَس ِ پ َ ] (ق مرکب ) از این پس . بعد از این . من بعد.
حرکت در این . [ ح َ رَ ک َ دَ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در عرض . مقابل حرکت در کم و کیف و وضع. حرکت در مکان . جابجا...
عین ابی نیزر. [ ع َ ن ُ اَ ن َ زَ ] (اِخ ) ضیعه ای است که حضرت علی علیه السلام آن را همراه ضیعه ٔ دیگری بنام بغیبغة وقف فقرای اهل مدینه ...
عین الرؤساء. [ ع َ نُرْ رُ ءَ ] (ع اِ مرکب ) چشم سران . چشم بزرگان . || نوعی جامه بوده است که نقشها و گلها بصورت چشم داشته است . (یادداشت ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۷ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.