عاطش
نویسه گردانی:
ʽAṬŠ
عاطش . [ طِ ] (ع ص ) آنکه تشنه بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
آتش نشانی . [ ت َ ن ِ ] (حامص مرکب ) فعل آتش نشان . || (اِ مرکب ) مجموع دستگاه و مأمورین فرونشاندن آتش در شهر یا قریه ای .
آتش گیره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آتش افروزنه : شه آتشدان و آتش گیره این مشت عوان خس که بهر خانمانها سوختن باشند اعوانش . جامی .|| چخماق ...
آتش مزاج . [ ت َ م ِ ] (ص مرکب ) تندخو.
پیشه آتش . [ش َ / ش ِ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از کار شیطان بود. (انجمن آرا). کنایه از کارهای شیطانی باشد. (برهان ).
کلاته آتش . [ ک َ ت ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دولت خانه بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ...
بمباران و تیراندازی به خطوط دشمن پیش از حمله اصلی(این معنی از کلام یکی از رزمندگان دفاع مقدس مستفاد شد، از متخصصان امور نظامی در ای باره باید استعلام ...
آتشدان،آتشزنه،آتش گردان،به معنی فردی که آتش رادرست می کند نیز هست
آتشتهیه اصطلاح نظامی و عبارت است از انبوهی از آتشهای ازقبلطراحیشده که در زمان معین برای پشتیبانی از تک در جنگ، اجرا میشود که در سالهای جنگ تحمیل...
آتشِ تَهیّه: ( زبانزدِ نیروهایِ جنگی برایِ بمباران و تیراندازی (توپخانه) به نبردگاه هایِ دشمن، پیش از یورشِ بزرگ ) آتشِ همراه.