اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عال

نویسه گردانی: ʽAL
عال . [ عال ل ] (ع ص ) رجل ٌ عال ؛ آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عل . [ ع َل ْ ل ] (ع مص ) دوباره آب خوراندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیگرباره شراب دادن . (تاج المصادر) (مصادر زوزنی ). || نیک رنگ ...
عل . [ ع َل ل ] (ع ص ، اِ) کنه ٔ لاغر. || کنه ٔ فربه . از اضداد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد کلان سال و حقیر و نزار. (منتهی الا...
عل . [ ع َل ْ ل َ / ع َل ْ ل ِ ] (ع حرف ) از حروف مشبهة بالفعل بمعنای لعل ّ است . و بعضی بر آنند که اصل و ریشه ٔ لعل همین عل است ، و لام آن...
عل . [ ع ُل ل / ع ِل ل ] (ع اِ) ج ِ عُلعُل . (لسان العرب و شرح قاموس از ذیل اقرب الموارد). اما ازهری گوید جمع علعل ، عُلُل و عَلاعل است . (...
از اهل‌ گرفته‌ شده‌ و به‌ معنی‌ کسانی‌ است‌ که‌ به‌ واسطه‌ی‌ فرزندی‌، (آل‌ عمران‌، آل‌ ابراهیم‌، آل‌یعقوب‌) خویشاوندی‌ (آل‌ لوط‌) و یا همشهری‌ بودن‌، ...
انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال آل، موجودی افسانه‎ای که به یاور عوام در صحراها و چشمه‎ها زندگی می‎کند و دشمن زنان تازه از است. آل را به شکلهای...
زنی استوار و جنگو
عق-ال . [ ع ُ / ع ُق ْ قا ] (ع اِ) علتی است در پای ستور هرگاه برفتار آید ساعتی لنگ کند بعد از آن گشاده گردد، یا خاص است به اسب . (منتهی ال...
آل . (ع اِ) گروه خویشان . (مهذب الاسماء). خاندان (مجمل اللغه ). دودمان . دوده . فرزندان . فرزندزادگان . خویشان . خویشاوندان . تبار.اولاد. اهل . ا...
آل . (ص ) سرخ . احمر : دو لب چو نار کفیده چو برگ سوسن زرددو رخ چو نار شکفته چو برگ لاله ٔ آل ۞ . فرخی .از تازه گل و لاله که در باغ بخندد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۵ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.