اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالم

نویسه گردانی: ʽALM
عالم . [ ل ِ ] (ع ص ) خردمند. دانا. کسی که او را دانش باشد. مقابل جاهل . ج ، عُلاّم و عالمون . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از منتهی الارب ) :
چنین که کرد تواند مگر خدای بزرگ
که قادر است و حکیم است و عالم و جبار.

ناصرخسرو.


عالم که به جهل خود مقر شد
از جمله ٔ صادقین شمارش .

خاقانی .


اقوال پسندیده مدروس گشته و عالم غدار و زاهد مکار. (کلیله و دمنه ).
گفتم میان عالم وعابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را.

سعدی (گلستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
حقوق علم بررسی قواعد اجتماعی و سیر تحول این قواعد است. بررسی روابط بین دولت و شهروند (حقوق عمومی)، روابط بین اشخاص خصوصی با هم (حقوق خصوصی). حقوق بین‌...
پَرچَم یا دِرَفْش (به فارسی افغانستان: بیرق یا جَهَنده) نماد یک گروه، سازمان، یا کشور است که بیشتر روی پارچه یا کاغذ به صورت رنگی درست می‌شود. در قدیم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.