اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عامله

نویسه گردانی: ʽAMLH
عامله . [ م ِ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . واقع در 12هزارگزی جنوب صحنه و 12هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرمانشاه به همدان . محلی است دشت و سردسیر و دارای هوای معتدل و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔگاماسیاب تأمین میشود و محصولاتش غلات ، حبوبات ، توتون است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عملة. [ ع َ م ِ ل َ ] (ع اِ) کار. || کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده . (از اقرب الموارد). || (ص ) ناقة عملة؛شتر ماده ٔ بی...
عملة. [ ع َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) عمله . ج ِ عامل . کارگران . رجوع به عامل شود : و او را [ دیه قردین ] قردین از برای او نام نهادند که ملک کی...
عملة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده است . (از اقرب الموارد). || هیئت کار کردن . (منتهی الارب ). هی...
عملة. [ ع ُ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن . (منتهی الارب ). مزد کار و عمل . (از اقرب الموارد). عِملة. رجوع به عِملة شود.
عملة. [ ع َم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر نابغه ٔ ذبیانی آمده ، و زمخشری آن را بضم اول ضبط کرده است . (ازمعجم البلدان ). شه...
آمله . [ م ِ / م ُ ل َ / ل ِ ](اِ) آملج . نام درختی هندی که ثمره ٔ آن را نیز آمله گویند. طعم آن ترش و عفص و نازک چون آلوگوجه ببزرگی گردکان...
آمله . [ م ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث آمِل .
املح . [ اَ ل َ ] (ع ص ) سپید سیاهی آمیخته . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سپیدی اندک که بااو سیاهی آمیخته باشد. (از مؤید ...
امله سار. [ ] (اِ) بهندی گوگرد فارسی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به گوگرد شود.
جبل عاملة. [ ج َ ب َ ل ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است از توابع دمشق . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 200 شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.