عاه
نویسه گردانی:
ʽAH
عاه . (اِخ ) موضعی است که در آن حمیدبن حریث بن بجدل کلبی با بنی فزاره برخورد و نبرد کرد. (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
آه . (اِخ ) نام قریه ای بناحیه ٔ دماوند، و آبهای معدنی بسیار بدانجا هست .
آه . (ع پسوند) َاه . حرفی است که در آخر بعض کلمات درآید و حکایت از حسرت و تألم و استغاثه و توجعکند. و در این صورت در اول کلمه نیز «وا» ...
(اوستایی) 1ـ بودن، وجود داشتن، هستن 2ـ نشستن 3ـ در گوشه¬ی خلوتی رازو نیاز کردن 4ـ درخواست کردن از خدا از ته دل، با سوزوگداز 5ـ آرمیدن، استراحت کردن 6ـ...
عه عه . [ ع َه ْ ع َه ْ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان شتر را زجر کنند تا بازایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم صوت است که ...
آءة. [ ءَ ] (ع اِ) نام درختی است و گویند بانک . (مهذب الاسماء). || ثمره ٔ درختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، آء. || کلمه ای که بدا...
آح . (ع اِ) سپیده ٔ خایه . بیاض البیض . سپیده ٔ تخم مرغ .
اه اه . [ ه ْ ] (صوت ) برای ابراز انزجار بر زبان رانند. (از یادداشت بخط مؤلف ).
اه اه . [ اِه ْ اِه ْ ] (اِصوت ) اسم صوت سرفه . || (صوت ) کلمه ای که برای اظهار تعجب گفته شود. (از یادداشت بخط مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صور آه . [ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فریاد و نعره و آواز بلند دردناک باشد. (برهان ). نعره و آه بلند دردناک . (فرهنگ رشیدی ).