اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاهن

نویسه گردانی: ʽAHN
عاهن . [ هَِ ] (ع ص ) نیازمند و درویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درویش . (مهذب الاسماء). ج ، عواهن . || حاضر و مقیم ثابت . || فروهشته اندام سست . || (اِ) شترخانه زاد. || شاخ خرمابن که نزدیک تنه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زلو خرما. (مهذب الاسماء). || رگ زهدان ماده شتر. || عضوو جوارح مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عواهن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لقمه از آهن چشیدن . [ل ُ م َ / م ِ اَ هََ چ َ دَ ] (مص مرکب ) لقمه ٔ آهن چشیدن . کنایه از زخم خوردن است . (آنندراج ) : آنکه سرش زرکش سلطان ک...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.