اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عب ء

نویسه گردانی: ʽB ʼ
عب ء. [ ع َب ْءْ ] (ع اِ) مثل . نظیر. (از اقرب الموارد). || نور آفتاب . و گاه همزه ٔ آن حذف شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به عِب ء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۸ ثانیه
آب . (اِخ ) نزد نصاری ، اقنوم اوّل از اقانیم سه گانه . صورتی از اَب .
آب پز. [ پ َ ] (ن مف مرکب ) تخم مرغ یاگوشت به آب ساده و بی روغن پخته . مسلوق و مسلوقه .
آب جر. [ ج َ ] (اِ مرکب ) جزر. مقابل مد.
آب دز. [ دِ ] (اِخ ) رجوع به آبدیز شود.
آب زه . [ زِه ْ ] (اِمرکب ) آبی که از کنار چشمه یا رود و تالاب و امثال آن زِهَد یعنی ترابد و آن را زه آب نیز گویند. نزیز.
آب نی . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) میلاب (در قلیان ).
آب نی . (اِخ ) نام رودی میان تورک و شیراز. (از بهار عجم ).
اب . [ اَ ] (ع اِ) پدر. باب . والد. بابا : رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم تا شکمْشان ندرم تا سرشان برنکنم...
اب . [ اَ ] (اِ) سنبل الطیب . (مخزن الادویه ).
اب . [ اَب ب ] (ع مص ) ساز کردن . بسیج کردن . بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن . (تاج المصادر بیهقی ). ساز رفتن کردن و باز...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.