عثر
نویسه گردانی:
ʽṮR
عثر. [ ع َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شکوخیدن و بسر درافتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یقال عثر فی ثوبه و عثر به فرسه فسقط. (اقرب الموارد). || خوار گردیدن سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جهیدن رگ . (منتهی الارب ). زدن رگ . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ولی عصر. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نگهبان عصر. مرد خدای قائم در عصر و زمان . مولوی در همین مورد گوید:پس به هر عصری ولیی ق...
ولی عصر. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (اِخ ) لقب حضرت مهدی قائم (ع ). رجوع به مهدی شود.
شِوینی (نگاه کنید به اثر= پیامد، تأثیر)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اصطلاحی فقهی است و درلغت یعنی سختی و دشواری. و در احکام اسلام به موجب قاعده نفی عسر و حرج در مواردی رفع احکام اولیه شود. چنانکه اگر کسی نتواند نماز ق...
ابناء عصر. [ اَ ءِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هم زادان . هم عهدان . هم عصران . مردم روزگار.
اثر واژه ای عربی است و پارسی جایگزین آن دو واژه این است:
تیپِل (کردی: ته پل)
امام عصر. [ اِ م ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امام زمان . امامی که در روزگار خود مردم را هدایت میکند. || (اِخ ) لقب امام دوازدهم شیعه ٔ...
ملایمت اثر. [ م ُ ی َ / ی ِ م َ اَ ث َ ] (ص مرکب ) آنکه اثری ملایم دارد. نرم رفتار. خوش رفتار : ز سازگاری اهل ملایمت اثرش به عذرخواهی رگ رفته...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است:
پَدا ویستاریک (پَدا= اثر؛ سنسکریت + ویستار از سنسکریت: ویستارینَ= تاریخ + پسوند پهلوی «یک»)