اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عثر

نویسه گردانی: ʽṮR
عثر. [ ع َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شکوخیدن و بسر درافتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یقال عثر فی ثوبه و عثر به فرسه فسقط. (اقرب الموارد). || خوار گردیدن سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جهیدن رگ . (منتهی الارب ). زدن رگ . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اصر. [ اُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اصار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اصار شود.
اصر. [ اُ ] (ع اِ) رجوع به اَصْر شود.
هم عصر. [ هََ ع َ ] (ص مرکب ) هم زمان . معاصر. که در یک زمان به سر برند.
در اثر: یعنی به سببِ. به علتِ. در اثر وبا کودکان مردند. بر اثر: یعنی به دنبالِ، در پی؛ بر اثر توفان درختان شکسته شد. (از کتاب غلط ننویسم ابوالحسن نجفی...
بر اثر: یعنی به دنبالِ، در پی؛ بر اثر توفان درختان شکسته شد. در اثر: یعنی به سببِ. به علتِ. در اثر وبا کودکان مردند. (از کتاب غلط ننویسم ابوالحسن نجفی...
اثر واژه ای عربی است و پارسی جایگزین این دو واژه اینهاست: شِویناک، شِوینار (شوین= اثر؛ کردی + پسوند یاتاکی (= فاعلی) «اک، ار»)
حجة عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حجت عصر شود.
عالی اثر. [ اَ ث َ ] (ص مرکب ) بلند. رفیع. والا : مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگ تر از حوصله ٔمردم بخیل است . (حبیب السیر ج 4 از...
حجت عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) لقب امام دوازدهم شیعه . حجت قائم . مهدی موعود.
نصرت اثر. [ ن ُ رَ اَ ث َ ] (ص مرکب ) مظفر. منصور. پیروز. (ناظم الاطباء). نصرت آیت .ظفرقرین : در فصل پائیز دامن کوه الوند به عسکر نصرت اثر پوشید...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.