اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عدم

نویسه گردانی: ʽDM
عدم . [ ع َ دَ ] (ع مص ) درویش گردیدن .نیازمند شدن . (از قطرالمحیط) (منتهی الارب ). || گول گردیدن . (منتهی الارب ). || فقدان . (قطرالمحیط). گم گردیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). و اغلب بر فقدان مال استعمال میشود. (منتهی الارب ). || نایافتن . (المصادر زوزنی ). || مقابل ملکه . رجوع به عدم و ملکه شود. || منع کردن ، یقال ما یعدمنی هذا الامر؛ یعنی نمی گذارد مراو تجاوز نمی کند. (منتهی الارب ). || (اِمص )فقر. (تاج المصادر). درویشی . (منتهی الارب ). عُدم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گوهر آدم . [ گ َ / گُو هََ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) ذات و اصل آدم باشد. (آنندراج ). || فرزند آدم را نیز گویند. (آنندراج ) : تو آن خجسته...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حله ٔ آدم . [ ح ُل ْ ل َ / ل ِ ی ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رنگ سبز است . (شرفنامه ٔ منیری ).
دو نفر بودن
اشتره آدم . [ ] (اِخ ) از رستاق سراجه واقع در قم . (تاریخ قم ص 136). و همان مؤلف ذیل سراجه (ص 114) آرد: اشتره آدم . ۞
اششره ادم . [ ] (اِخ ) رجوع به اشتره آدم شود.
اشمره آدم . [ ] (اِخ ) رجوع به اشتره آدم شود.
انجیر آدم . [ اَ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام میوه ای است در هندوستان شبیه به حنظل . (برهان قاطع). میوه ٔ هندی شبیه به کدو و گرد و س...
کیش یک آدم‌کش[۱۳][۱۴] یا کیش حشاشی (به انگلیسی: Assassin's Creed) که با نام‌های اسسینز کرید، عقیدهٔ حشاشین و اعتقاد به قتل نیز شناخته می‌شود، یک بازی ...
سرعطسه ٔ آدم . [ س َ ع َ س َ ی ِ دَ ] (اِخ ) کنایه از عیسی علیه السلام . (برهان ) (آنندراج ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.