اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عز

نویسه گردانی: ʽZ
عز. [ ع َزز ] (ع ص ) رجل عز؛ مرد ارجمند. (ناظم الاطباء). مرد قوی و عزیز. (از اقرب الموارد). عزیز. گرامی . رجوع به عزیز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
از بن دندان . [ اَ ب ُ ن ِ دَ ] (ق مرکب )از بن گوش . بالطوع . بالطوع و الرغبة. و صاحب برهان گوید: کنایه از طوع و رضا و رغبت و از ته دل و مک...
در تداول زنان جن و پری را از ما بهتران گویند که در کنار دیگر موجودات خیالی و افسانهای عامیانه در ادب فارسی/عربی و کشورهای خاور نزدیک به اشکال گوناگون ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خالی و سکنه دو واژه ی عربی است؛ واژه ی جایگزین برای این همساخته (ترکیب) این است: اتیجن átijan (سنسکریت: átijana) **** فانکو آدینات 09163657861
زیر از میانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ۞ کنایه از زبون بودن و بد بودن باشد. (برهان ). یعنی زبون . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از زبون باشد. (ا...
کشته شدن
از آنگاه باز. [ اَ ] (ق مرکب ) منذ. مذ. از آن زمان .
خراب شُدن (دستگاه الکتریکی)، بی ثمر شُدن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۱ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.