عسف
نویسه گردانی:
ʽSF
عسف . [ ع َ ] (ع مص ) میل نمودن ، و بیراه رفتن ،و دست و پا زدن بر زمین ، و سیر کردن بی راهه و بی فکر و بی هدایت . (از منتهی الارب ): عسف الطریق و عن الطریق ؛ از راه دور شد و از آن عدول کرد، و گویند یعنی آن را بدون رهنمایی و هدایت طی کرد. (از اقرب الموارد). از راه بگردیدن . (المصادر زوزنی ). || عسف المفازة؛ بیابان را بدون هدف و بدون رهنمایی طی کرد و راه پیموده شده توسط دیگران را نپیمود. (از اقرب الموارد). || انجام دادن کار را بدون تدبیر. (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || ستم کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اعتساف . تعدی . تطاول . جور. || خدمت خواستن از کسی . (از منتهی الارب ). استخدام کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || عسف ضیعتهم ؛ نگاهبانی نمود ضیعت و آبادی ایشان را و کافی و بسنده شد ایشان را در امر آن . || کار کردن جهت کسی .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شب گشتن به طلب مطلوب . (از منتهی الارب ): بات فلان یعسف اللیل و باللیل ؛ فلان شب را به راه رفتن گذراند در طلب خواسته ٔ خود. || عسف الدمع الجفون َ؛ اشک بسیار گشت و در غیر مجرای خویش جاری شد. (از اقرب الموارد). || بزور و قوت گرفتن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || عسف البعیر؛ آن شتر مشرف بر مرگ شد از غده ای که در او پدید آمد، و در موقع تنفس حنجره ٔ او لرزیدن گرفت . (از اقرب الموارد). مشرف بر مرگ شدن شتر از بیماری طاعون . (از ناظم الاطباء). عُسوف . و رجوع به عسوف شود.
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عرق آصف . [ ع ِ ق ِ ص ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ کبر است . (مخزن الادویه ). ۞
آصف خان . [ ص َ ](اِخ ) نام وزیر جهانگیر پادشاه هند، و او اصلاً اصفهانی و پسر میرزا رفیعالدین و برادرزاده ٔ میرغیاث الدین است . در جوانی بهندوست...
اصف جور. [ ] (اِخ ) ترکی ، نام سردار سپاه خلیفه در جنگ با زنگیان در خوزستان و اهواز بسال 257 هَ . ق . شاید معرب اسب گور باشد.
آصف ثانی. مراد قوام الدین حسن ممدوح حافظ بوده و در اشعار او هر کجا آصف ثانی و یا آصف آمده قوام الدین حسن در نگر بوده است. قوامالدین حسن شیرازی از وزی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسف خوردن . [ اَ س َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) افسوس خوردن . دریغ خوردن .
آصف الدوله . [ ص َ فُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) پسر شجاع الدوله . از امراء و نُوّاب هندوستان ، و او بزبان فارسی وارد بوده و شعر می سروده . مدت امارت او ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
فرامرز آصف نخعی با نام هنری فرامرز آصف (زاده ۵ آبان ۱۳۲۹[۱]) خوانندهٔ، آهنگساز و ترانهسرا سبک پاپ و ورزشکار سابق ایرانی است. وی مدال برنز بازیهای آس...