عسم
نویسه گردانی:
ʽSM
عسم . [ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن و آز داشتن . و گویند: هذا الامر لایعسم فیه ؛ یعنی در غلبه کردن و چیره شدن بر این امر طمعی نیست .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ورزیدن . (از منتهی الارب ). جمع کردن و کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ورزیدن و کسب کردن . (ناظم الاطباء). کسب کردن . (از اقرب الموارد). عُسوم . و رجوع به عسوم شود. || اشک افکندن و فروخوابیدن چشم ، یابر هم نشستن پلک . (منتهی الارب ): عسمت عینه ؛ چشم او اشک ریخت ، و گویند بر هم گذاشته شد، و گویند پلکهای آن بر یکدیگر فروافتاد. (از اقرب الموارد). || کوشش کردن در کار. (از منتهی الارب ): عسم فی الامر؛ در آن کار کوشید و خود را بر آن واداشت . (از اقرب الموارد). || بی باکانه در آمدن در قوم و آمیختن با آنها، عام است از جنگ و غیر آن . (از منتهی الارب ): عسم الرجل بنفسه وسط القوم ؛ آن شخص وارد آن قوم شد بطوری که با آنان درآمیخت بدون توجه و اهمیت ،در جنگ یا غیر جنگ . (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ عَسمة. (منتهی الارب ). رجوع به عسمة شود.
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اسم معنی . [ اِ م ِ م َ نا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم چون قائم بغیر و وجود آن به دیگری بسته باشد، آنرا اسم معنی گویند: رنجش ، دانش ، سپ...
اسم زمان . [ اِ م ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در عربی ، اسم زمان و اسم مکان اسمی است که برای دلالت بر وقت یا جایی که فعل واقع شده ا...
ابن اصم . [ اِ ن ُ اَ ص َم م ] (اِخ ) طبیبی از مردم اسپانیا. در اشبیلیه بمعالجه ٔ مَرْضی ̍ اشتغال می ورزیده و تا اوایل مائه ٔ ششم هجری میزیس...
ابن عاصم . [ اِ ن ُ ص ِ ](اِخ ) ابوطالب مفضل بن سلمةبن عاصم لغوی ، بمذهب کوفیین . ازجمله ٔ فتح بن خاقان بمائه ٔ سیم هجری . او ابن الاعرابی و...
ابن عاصم . [ اِ ن ُ ص ِ ] (اِخ ) قاضی الجماعه ابوبکر محمدبن محمد عاصم القیسی . نحوی و فقیه مالکی . مولد او غرناطه در 760 هَ .ق . در بدایت عمر...
حسین اصم . [ ح ُ س َ ن ِ اَ ص َ ] (اِخ ) ابن علی ملقب به معین الدین (الملک ) اصم . صاحب دیوان سنجر. (آثار الوزراء) (دستور الوزراء) (حبیب السی...
حصن عاصم . [ ح ِ ن ِ ص ِ] (اِخ ) نقطه ای در سرزمین یمامه . (معجم البلدان ).
اسم مکان . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مکان ، اسمی است که دال بر مکان و محل باشد. در فارسی برای ساختن اسم مکان یکی از اد...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامبادراو nâmbâdrâv (نام + بادراو: معطوف. «کردی») **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامهافگر nâmhâfger (نام + هافگر: منسبوب از کردی: هاوگر) **** فانکو آدینات 09163657861