اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عصا

نویسه گردانی: ʽṢA
عصا. [ ع َ ] (اِخ ) نام اسب جذیمة الابرش است . (از منتهی الارب ). نام اسبی است ازآن جذیمة الابرش که آنقدر از او سواری گرفت تا نیرویی در وی نماند. و عُصیّةمادر آن اسب باشد، و در مثل گویند: اًن العصا من العصیة؛ یعنی اسب عصا از مادیان عصیة زاده است ، و منظور اینکه امور زاده ٔ یکدیگرند. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اسا. ("ا" با آوای زیر)، (ق)، (زبان مازنی)، اکنون، الان.
روش - قانون - قاعده
اسا. [ اَ ] (اِ) خمیازه و دهان دره باشد و آن بسبب خواب یا خمار یا کاهلی بهم رسد. (برهان ). آنکه دهن از هم باز شود بجمع فضلات در اجزاء یا از...
اسا. [ اَ ] (ع مص ) دوا کردن : اسا الجرح ؛ دواکرد زخم را. (منتهی الارب ). || اصلاح کردن :اسا بین القوم ؛ اصلاح کرد میان قوم . (منتهی الارب )...
اسا. [ اُ / اِ ] (ع اِ) ج ِ اُسوة و اِسوة.
اسا. [ اَ ] (ع اِ) اندوه . (منتهی الارب ). حزن .
اسا. [ اَ ] (اِخ ) یکی از قلاع حصینه ٔ هند که آنرا یمین الدوله محمودبن سبکتکین بسال 407 هَ . ق . بگشود وصاحب آن جندپال نام داشت چون محمود...
اسا. [ اُ ] (اِخ ) ۞ کوهی در تِسالی و این کوه نزد شعرا شهرت دارد و امروزه آنرا کیسوو نامند. و رجوع به پِلیون شود.
اسا. [ اُ ] (اِخ ) ۞ کاردینال آرنو د... سیاستمدار فرانسوی ، مولد لارُک مانیوآک ، قرب اُش ، سفیر هانری چهارم در روم . نامه هائی گران بها از وی ...
اسا. [ ] (اِخ ) ابن ابنا (یا ابیا) از احفاد سلیمان . او چهل ویک سال پیغمبری داشت . رجوع به فهرست مجمل التواریخ و القصص شود. خوندمیر نیزگوی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.