عطارد. [ ع ُ رِ ] (اِخ )
۞ ستاره ای است از ستاره های خنس در آسمان دوم . (منتهی الارب ). ستاره ای است از خنس در آسمان ششم . و آن هم به صورت منصرف و هم غیرمنصرف بکار رفته است . (از اقرب الموارد). ستاره ای معروف که بر فلک دوم تابد و آن را دبیر فلک گویند. علم و عقل بدو تعلق دارد. و شرف او در سنبله و وبال او در قوس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام ستاره ای است از سیارات که اورا دبیر فلک و تیر فلک گویند و جای او در دوم آسمان است . (دهار). ستاره ای است از کواکب سبعه ٔ سیاره ، معنای آن «نافذ در امور» می باشد، لذا دبیر و کاتب را بدان نامیده اند. و آن در فلک دوم است پس از فلک قمر. و دور قرص آن
720 میل است . عطارد یک بیست ودوم زمین است . (از صبح الاعشی ). اولین سیاره ٔ شمسی است و بیست بار از زمین کوچکتر است و دوری آن از خورشید
85 میلیون کیلومتر و مدت مدار آن گرد خورشید
88 شبانه روز و مدت دوره ٔ محوری آن
24 ساعت و پنج دقیقه است و آن از سیارات داخله است و خانه و بیت او دو برج جوزا و سنبله است و شرف آن در پانزدهمین درجه ٔ سنبله است . آن را ذوجسدین نیز نامند و بلاد روم بدان منسوب است و در علم احکام نجوم ، رب روز چهارشنبه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خدای موهومی بت پرستان قدیم و قاصد ملأ اعلی و خدائی که همواره معاون علم و تجارت بود و یونانیان وی را هرمیس ، یعنی مفسر اراده ٔ خدایان می نامیدند. (از قاموس کتاب مقدس ). عطارد به موجب افسانه ٔیونانی پیامبر یا قاصد خدایان و حامی قاصدان و بازرگانان بوده است . تیر. زادوس . زادوش . زاودش . (ناظم الاطباء). کوچکترین سیاره ٔ منظومه شمسی است . قطر آن
3030 میل و یک برابر ونیم ماه می باشد. عین عملی را که ماه نسبت به زمین انجام می دهد عطارد با خورشید می کند.دوری آن از خورشید
36 میلیون میل است . از آنجا که این ستاره بسیار کوچک است در حرکت انتقالیش به دور خورشید فقط یک بار به دور خود می چرخد. مدت حرکت انتقالی آن
88 روز است . همیشه یک طرف ستاره ٔ مذکور به طرف خورشید است و یک سال و یک روز آن با هم مساوی هستند.سمتی که به طرف خورشید است بسیار داغ است بطوری که سرب و قلع آن به صورت مذاب می باشد. سمت دیگر آن بسیار سرد است بطوری که
200 الی
300 درجه زیر صفر فارنهایت است . این ستاره دارای اتمسفر یا هوای محاطی نیست و بدین جهت قابل سکونت نمی باشد. عطارد در نزد یونانیان رب النوع سخنوری و بازرگانی بوده است . و قدما عطارد را سیاره ای می دانستند که در فلک دوم (فلک عطارد) قرار داشت و آن را دبیر فلک می نامیدند. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به التفهیم ص
130 شود
: همان تیر و کیوان برابر شده ست
عطارد به برج دو پیکر شده ست .
فردوسی .
تو آسمانی و هنر تو عطارد است
و آن بی قرین لقای تو چون ماه آسمان .
منوچهری .
سیماب دختر است عطارد را
کیوان چو مادر است و سُرُب دختر.
ناصرخسرو.
دبیری ورای وزیری است یعنی
عطارد ورای قمر یافت مأوی .
خاقانی .
جوزا گریست خون که عطارد ببست نطق
عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت تخت .
خاقانی .
مرا اگر تو ندانی عطاردم داند
که من کیم ز سر کلک من چه کار آید.
خاقانی .
عطارد تلمیذ افادت او بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
255).
عطارد را قلم مسمار کردی
پرند زهره برتن خار کردی .
نظامی .
ثریا بر ندیمی خاص گشته
عطارد بر افق رقاص گشته .
نظامی .
عطارد کرده زاول خط جوزا
سوی مریخ شیرافکن تماشا.
نظامی .
چرخ گردان را قضا گمره کند
صد عطارد را قضا ابله کند.
مولوی .
عطارد مشتری باید متاع آسمانی را.
مولوی .
-
عطاردحشمت ؛ دارای حشمت و جاه و جلال بسیار. به حشمت عطارد
: ناهید بهجت سپهر احتشام عطارد حشمت بهرام انتقام . (حبیب السیر چ طهران ج
3 ص
1).
-
عطاردضمیر ؛ تیزفهم
: مشتری رأی عطاردضمیر. (حبیب السیر چ طهران ج
3 جزوه
4 ص
322).
-
عطاردفطنه ؛ زیرک و بافراست و تیزفهم . (ناظم الاطباء).