اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عفرین

نویسه گردانی: ʽFRYN
عفرین . [ ع ِ ف ِرْ ری ] (ع ص ، اِ) شیر ماده ٔ درشت خلقت . || لیث عفرین ؛ شیر بیشه و بیشه شیر. (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || جانورکی است که در خاک نرم بن دیوار می باشد، یا جانورکی است مانند کربسه و بر سوار پیش آید و به دنب می زند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گوش خزک . (یادداشت دهخدا). || مرد تمام اندام ضابط توانا. (منتهی الارب ). مرد کامل ضابط قوی . (از اقرب الموارد). || زیرک و رسا و بغایت رساننده ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ). نافذ در کارها و مبالغه کننده در آن با زیرکی . || هر ضابط قوی . || مرد کامل پنجاه ساله . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام شهری است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). مأسده و جای شیرناکی است ، و یا شهری است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نوش‌آفرین انصاری استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر علوم کتابداری و اطلاع‌رسانی ایرانی است[۱] او که پدرش دیپلمات وزارت امور خارجه بود در پاییز ۱۳۱۸ د...
جان بجان آفرین تسلیم کردن . [ ب ِ ف َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مردن . فوت کردن . درگذشتن از دنیا. متوفی شدن .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.