علاءالدین
نویسه گردانی:
ʽLAʼʼLDYN
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) از بزرگ زادگان خراسان بود و در وزارت سلطان ابوسعید بهادرخان مدت هشت ماه خواجه غیاث الدین محمد شرکت نمود و پس از آن مستوفی دیوان شد. و وقتی که امیرعبدالرزاق که اول ملوک سربدار است در قریه ٔ باشتین خروج کرد، خواجه علاءالدین محمد در مقام دفع او برآمدو در اثنای حرب شهید شد. (از دستورالوزراء ص 331).
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) حکمران قندوز، در زمان حمله ٔ چنگیز به ایران . وی با قریب هفت هزار نفر از ترکان قراختائی به لشکریان چنگیزی ...
علأالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن بواب ، ابوالحسن علی بن هلال . خوشنویس عرب . رجوع به ابن بواب شود.
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن شاطر، علی بن ابراهیم . عالم ریاضی دمشق . رجوع به ابن شاطر و نیز به علی (ابن ابراهیم ...) شود.
علاءالدین . [ ع َئُدْ دی ] (اِخ ) ابن غانم . نویسنده ٔ توانا و شاعر شهیر است که سنه ٔ 737 هَ .ق . در تبوک درگذشت . سال تولد او 680 است . خانه ٔ ...
علاءالدین . [ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن مظفر، علی بن مظفربن ابراهیم یا هدیةبن عمربن یزید کندی اسکندرانی وداعی دمشقی . در 716 هَ .ق . درگذشت . و...
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن ملیک حموی ، نام او علی بن محمدبن عبداﷲ. از شعرای عرب است که در حماة متولد شد و ادب را نزد فخر عثمان ...
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن ناصرالدین ، نام او علی بن محمد طرابلسی است . و در جامع اموی دمشق امام بود. وفات وی در 1032 هَ .ق . ات...
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن نفیس ، ابوالحسن علی بن ابی حزم . از اکابر اطبای اواخر قرن هفتم هجری است . رجوع به ابن نفیس شود.
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ )اتابک یزد. هشتمین اتابک یزد است که از 662 تا 690 هَ .ق . حکومت کرد. (تاریخ مفصل ایران ، مغول ص 403).
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) اتابک یزد (شاه ...). هفتمین از اتابکان یزد که تا 662 هَ .ق . عهده دار اتابکی یزد بوده است . وی بعد از پدرش ...