علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری است به سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة). موضعی است از ناحیه ٔ وادی القری ، که بین آن و شام واقع شده و پیغمبر (ص ) در راه خویش بسوی تبوک در آنجا فرودآمد، و در محلی که نماز گزارد مسجدی ساخته شد. (از معجم البدان ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی ، مشهور به ابن لونقة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طلیطلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یونس بن عبدالاعلی مصری ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن یونس . منجم قرن چهارم هجری . رجوع به اب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان اندلسی ، مشهور به ابن هذیل . رجوع به علی اندلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان تلمسانی . رجوع به علی تلمسانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان خزاز شوشی ، مکنّی به ابوالعلاء. رجوع به علی خزاز شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان سعدی ، مشهور به ابن قطاع و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و معجم ال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان صانع. رجوع به علی صانع شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی ، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن محمد کندی ، آل باکثیر. رجوع به علی کندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم سلمی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. ادیب و لغوی و خطّاط. رجوع به ابن قصار (ابوالحسن علی بن ....