علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری است به سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة). موضعی است از ناحیه ٔ وادی القری ، که بین آن و شام واقع شده و پیغمبر (ص ) در راه خویش بسوی تبوک در آنجا فرودآمد، و در محلی که نماز گزارد مسجدی ساخته شد. (از معجم البدان ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۳ ثانیه
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن عبدالستار قوصی . رجوع به علی قوصی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالسلام تسولی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی تسولی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالصادق بن احمدبن عبدالصادق بن محمدبن عبداﷲ عیادی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی عیادی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالصمد بکری کرمانی قنوجی هندی حنفی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر کرمانی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالصمد سخاوی ، ملقب به علم الدین . رجوع به علم الدین (علی بن محمدبن عبدالصمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعالی بن عبدالباقی بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی عاملی میسی . رجوع به علی میسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز. از شاگردان و روات ابوعبید قاسم بن سلام است . وفات او در سال 287 هَ . ق . بوده است . (از الفهرست ابن الندی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ابراهیم بن بناء ، مکنّی به ابوالحسن ومشهور به ابن حاجب النعمان . متولد سال 340 و متوفی در 423 هَ . ق . ...
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن أبی محمدخلیعی موصلی حلبی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی خلیعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسام بن حامد، مشهور به ابن ام ولدزاده ٔ رومی . رجوع به علی رومی شود.