گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۵۴ ثانیه واژه معنی علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی ، مشهور به شمیم و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ع... علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . رجوع به علی عوض شود. علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین حلی شهیفنی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شهیفنی شود. علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین خیقانی حلی نجفی . رجوع به علی خیقانی شود. علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْلی ] (اِخ ) ابن سعیدبن احمدبن یحیی مزیدی حلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علام... علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن ظاهر مطیری اسدی حلبی . ادیب و شاعر بود (1240 - 1290 هَ . ق .). او را مجموعه ای است از شعر. (از معجم... علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن قحاربن معد موسوی حلی ، مشهور به مرتضی . رجوع به علی مرتضی شود. علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن علی بن طاووس حسن حلی ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به رضی الدین . متولد درهشتم محرم سال 674 هَ ... علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کاشی ، ملقّب به نصیرالدین . رجوع به علی کاشی (ابن محمد...) شود. علی حلی علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بن سکون حلی ، مشهور به ابن سکون و مکنّی به ابوالحسن . نام او در معجم الادباء ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۱۸ ۲۱۹ ۲۲۰ ۲۲۱ ۲۲۲ صفحه ۲۲۳ از ۵۷۹ ۲۲۴ ۲۲۵ ۲۲۶ ۲۲۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود