گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۳.۷۵ ثانیه واژه معنی علی عرب علی عرب . [ ع َ ع َرَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان ، بخش داران ، شهرستان فریدن . واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری داران ، و 12هزارگزی جاده ... علی عرب علی عرب . [ ع َ ع َ رَ ] (اِخ ) وی فقیه و منجم و طبیب بود و نزد محقق کرکی تحصیل کرده در اصفهان اقامت گزید. او در سال 940 هَ . ق . در قید ح... علی عزت علی عزت . [ ع َ ع ِزْ زَ ] (اِخ ) ابن بدوی مصری . وی ریاضیدان بود و مدتی در مدرسه ٔ مهندسخانه ٔ خدیویه علوم ریاضی را تدریس میکرد. و در ششم ... علی عزی علی عزی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن علی عزی مالکی . او راست : قرةالعیون علی الجوهر المکنون فی البلاغة، که در سال 981 هَ . ق . از تألیف آن ف... علی عزی علی عزی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن علی عزی مخلاتی . رجوع به علی مخلاتی شود. علی سهل علی سهل . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) (امیر...) ابن امیر شیخ . در سوم شوال 754 هَ . ق . امیر مبارزالدین محمدبن مظفر پس از شش ماه محاصره توانست ش... علی سهل علی سهل . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) اصفهانی (شیخ ...). از بزرگان تصوف بود و با شیخ جنید مکاتباتی داشت . برخی از سخنان و گفته های او در تذکرةالاو... علی سرخ علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار. واقع در 40هزارگزی باختر حسن آباد سوگند، و 6هزارگزی شمال خاوری میدان... علی سرخ علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) (پهلوان ...) وی از مقربان پهلوان اسد خراسانی بود که در سال 754 هَ . ق . بواسطه ٔ اینکه در کرمان عصیان کرده بودب... علی سرخ علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) خوافی . مکنی به ابومسلم . وی در ملازمت سلطان ابوسعید بود و در فن کشتی گیری و تیراندازی مهارتی کامل داشت . ولی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۲۰ ۲۲۱ ۲۲۲ ۲۲۳ ۲۲۴ صفحه ۲۲۵ از ۵۷۸ ۲۲۶ ۲۲۷ ۲۲۸ ۲۲۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود