علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی بن محمدبن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی ، مشهور به ابن ارفع راس و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی انعماری شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن یوسف اشبیلی ، مشهور به ابن ضائع و مکنّی به ابوالحسن . نحوی بود و در بیست وپنجم ربیعالا...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد لخمی اشبیلی مغربی اندلسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی شود.
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن مؤمن بن محمدبن علی حضرمی اشبیلی ، مشهور به ابن عصفور و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن عصفور و عل...
علی اسکافی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.
علی اقشهری . [ ع َ ی ِ اَ ش َ ] (اِخ ) ابن عثمان اقشهری رومی حنفی . مدرس بود و در سال 1285 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - تلخیص الاساس فی شرح...
علی اصغرخان . [ ع َ اَ غ َ ] (اِخ ) (میرزا...) پسر آقا ابراهیم آبدار پسر گرجی خان ، ملقّب به امین السلطان و اتابک اعظم . وی وزیر ناصرالدین شاه ...
چقاجان علی . [ چ َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال ، بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان که در 17 هزارگزی جنوب باختری صحنه و32 هزارگزی جنو...
خان علی خان . [ ع َ ] (اِخ ) وی یکی از ریش سفیدان طایفه ٔ مافی بود که با رضاخان و پایمردی و مرافقت چند نفر دیگر از سرکردگان طایفه ٔ مافی در ...
پادشاه علی . [ دْ / دِ ع َ ] (اِخ ) چون حسام الدوله اردشیرحکمران رستمدار هزاراسپ را بقتل آورد حکومت ولایت رویان به پادشاه علی داد و هنوز م...
باباشیخ علی . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نوبندگان بخش مرکزی شهرستان فسا 18 هزارگزی جنوب خاوری فسا، کنار شوسه ٔ فسا به داراب . دامنه ،مع...