اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 262 شود.
ام عمیس . [ اُم ْ م ِ ع َ ] (اِخ ) دختر سلمة انصاری . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 263 شود.
ام قشعم . [ اُم ْ م ِ ق َ ع َ ] (ع اِ مرکب ) جنگ .(از اقرب الموارد) (از المرصع) (آنندراج ). || داهیه . (اقرب الموارد) (المرصع). سختی . (آنندراج )...
ام معمر. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) شب . || دبر. (از المرصع).
ام معمر. [ اُم ْ م ِ م َ م َ ] (اِخ )لُبنی ، دختر حباب کلبی ، معشوقه ٔ قیس بن ذریح برادر رضاعی حسین بن علی (ع ) بود. مؤلف ریحانة الادب نویسد:...
ام معمر. [ اُم ْ م ِ م َ م َ ] (اِخ ) رجوع به ام مالک (عامریه ) شود.
عم زاده . [ ع َ دَ / دِ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) پسرعمو. (ناظم الاطباء). پسرعم . پسر نیای پدری . دخترعمو. دختر نیای پدری : فرستاد کس نزد عم زاده خو...
ام عمارة. [ اُم ْ م ِ ع َم ْ ما رَ ] (اِخ ) انصاری . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 262 شود.
ام عمارة. [ اُم ْ م ِ ع ُ رَ ] (اِخ ) نسیبة. دختر کعب بن عمروبن عوف مازنی انصاری . اززنان صحابی و از زنان دلاور بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 3...
عم نواله . [ ع َم ْ م َ ن َ ل ُ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) شامل است نعمت و بخشش او. عام است کرم او. آن را پس از بردن نام ایزدتعالی می آورند.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷۴ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.