اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ام ملدم . [ اُم ْ م ِ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) تب دائمی . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). تب . (مهذب الاسماء)(از المرصع) (از کشاف اصطلاحات الفنون ...
ام ملذم . [اُم ْ م ِ م ِ ذَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام ملدم شود.
ام منذر. [ اُم ْ م ِ م ُ ذِ ] (ع اِ مرکب ) اسب مادیان . (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام ، ام المنذر است .در اقرب الم...
ام منیع. [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 284 شود.
ام موسل . [ اُم ْم ِ م َ س ِ ] (اِخ ) نام پشته ایست . (از منتهی الارب ).
ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) دختر منصوربن عبداﷲ حمیری ، مادر مهدی خلیفه ٔ عباسی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 337) (از تاریخ الخلفا ص...
ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) لخمیة. زن نصیر لخمی و مادر موسی بن نصیر بود، و موسی بن نصیر کسی است که اندلس را فتح کرد.و رجوع به الاص...
ام مغیث . [ اُم ْ م ِ م ُ ] (ع اِ مرکب ) میان سر را گویند، در خبر نبوی است : احتجم ام مغیث . (از المرصع).
ام مغیث . [ اُم ْ م ِ م ُ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 283 شود.
ام مقرض . [ اُم ْ م ِ م ِ رَ ] (ع اِ مرکب ) موش . (یادداشت مؤلف ). موش دشتی . (مهذب الاسماء). در اقرب الموارد ابن مقرض نِمْس (جانور کوچکی است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.