اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ام زیان . [ اُم ْ م ِ زَی ْ یا ] (ع اِ مرکب ) گاو. (مهذب الاسماء).
ام زفرة. [ اُم ْ م ِ زَ رَ ] (ع اِ مرکب ) جهان . (از المرصع). || جانوری است که با شیر (اسد) دشمنی میورزد. (از المرصع). و رجوع به زفرة شود.
ام ریاح . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) ملخ . (از لسان العرب ).
ام ریطة. [ اُم ْ م ِ رَ طَ ] (اِخ ) بنت کعب بن سعد یا سعید از بنی تیم بن مرة ملقب به جعراء یا خضراء یا خرقا. از زنانی است که در عرب به حماق...
ام زارع . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) سگ ماده . (از المرصع).
ام زبیر. [ اُم ْ م ِ زُ ب َ ] (اِخ ) یکی از عمه های پیغمبر اسلام بود. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 163).
ام رقاش . [ اُم ْ م ِ رَق ْ قا ] (ع اِ مرکب ) پلنگ . (از المرصع). || روباه ماده . (از المرصع).
ام رمال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع) (منتهی الارب ) (از المنجد).
ام رعال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).
ام رعله . [ اُم ْ م ِ رَ ل َ ] (اِخ ) (قشیریه ) از صحابیات و زنی شاعر و فصیح بود. گویند پس از رحلت رسول اکرم حسنین را با خود برداشت و در کوچه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.