گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه واژه معنی ام هبیرة ام هبیرة. [ اُم ْ م ِ هَُ ب َ رَ ] (ع اِ مرکب ) غوک ماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). ام وافرة ام وافرة. [ اُم ْ م ِ ف ِ رَ ] (ع اِ مرکب ) دنیا. جهان . (از المرصع) (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). || حیات . || هر پیه پاره ٔ دراز. (از م... ام نقصان ام نقصان . [ اُم ْ م ِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) مار. (از المرصع). ام نواهض ام نواهض . [ اُم ْ م ِ ن َ هَِ ] (ع اِ مرکب ) ام الدماغ . ام دماغ ، و آنرا ام الفراخ و نواهض الفراخ نیز گویند. (از المرصع). ام هارون ام هارون .[ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) از زنان پرهیزکار و واصل بمقام اولیأاﷲ است . بنان خشک قناعت میکرد. حکایت کرده است که روزی در صحرا به شیری ... ام عسلان ام عسلان . [اُم ْ م ِ ع َ ] (اِخ ) نام پشته ای است . (از المرصع). ام غزالة ام غزالة. [ اُم ْ م ِ غ َزْ زا ل َ ] (اِخ ) حصنی است از اعمال مارده در اندلس . (از معجم البلدان ). ام قردان ام قردان . [اُم ْ م ِ ق ِ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام القردان شود. ام غیلان ام غیلان . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) ۞ درخت خار داری است . در بادیه می روید عوام طلح و اهل بادیه سمر و بفارسی مغیلان گویند. صمغ آن را صم... ام غیلان ام غیلان . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) دوسیه . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 265 شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ صفحه ۴۷ از ۷۴ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود