گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۶ ثانیه واژه معنی ام سریاح ام سریاح . [ اُم ْ م ِ س ِ ] (اِخ ) زن دراج بن زرعه ٔ شبابی امیر مکه بود. (یادداشت مؤلف ). ام سفیان ام سفیان . [ اُم ْ م ِ س ُ ] (اِخ ) نام دو تن از زنان صحابی بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 239 و 240 شود. ام سمراء ام سمراء. [ اُم ْ م ِس َ ] (ع اِ مرکب ) علبه . (خرمابن دراز). (المرصع). ام سنبلة ام سنبلة. [ اُم ْ م ِ سُم ْ ب ُ ل َ ] (اِخ ) اسلمیه . از زنان صحابی بوده و حدیث از وی روایت شده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص... ام صبیان ام صبیان . [ اُم ْ م ِ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) کخ بچگان . نوعی صرع که عارض کودکان می گردد. ام الصبیان : کعبه را از خاصیت پنداشته عودالصلیب کز دم ... ام صفیدة ام صفیدة. [ اُم ْ م ِ ص ُ ف َدَ ] (ع اِ مرکب ) صاحب اقرب الموارد در ذیل ذُعَرَةمی نویسد: ذعرة پرنده ٔ کوچکی است در درخت می نشیند و دمش را تکان... ام صهباء ام صهباء. [ اُم ْ م ِ ص َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 251 شود. ام عافیة ام عافیة. [ اُ م ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) حیه . (مار). (المرصع). ام عتبان ام عتبان . [ اُم ْ م ِ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ام عبیدة ام عبیدة. [ اُم ْ م ِ ع َ دَ ] (اِخ ) دهی است نزدیک واسط. قبر احمد رفاعی در آنجاست . (از منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ صفحه ۵۱ از ۷۴ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود