گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی ام الدماغ ام الدماغ . [ اُم ْ مُدْ دِ ] (ع اِ مرکب ) پوست دماغ . (منتهی الارب ). پرده ٔ دماغ که مانتجس گویند. (ناظم الاطباء).خریطه مانندی از پوست تنک ... ام الدهیم ام الدهیم . [ اُم ْ مُدْ دُ هََ ] (ع اِ مرکب ) سختی و بلا. (منتهی الارب ). داهیه . (از اقرب الموارد). غم و اندوه . (ناظم الاطباء). ام الرأس ام الرأس . [ اُم ْ مُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) دماغ . (لسان العرب ). دماغ یا پوست آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوستی که شامل مغز سر باشد. (از اق... ام الربیس ام الربیس . [ اُم ْ مُرْ رُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مار بزرگ . (منتهی الارب ). افعی . (اقرب الموارد، ذیل ربس ). || بکنایه داهیه را گویند. (از اقرب ... ام الربیق ام الربیق . [ اُم ْ مُرْ رُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داهیه . (اقرب الموارد ذیل ربق ). ام الخلفف ام الخلفف . [ اُم ْ مُل ْ خ ُ ف ُ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (تاج العروس ) (لسان العرب ). داهیه و بلای بزرگ عمومی . (از ذیل اقرب الموارد). ام البراء ام البراء. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] (اِخ ) بنت صفوان از زنان شاعر عرب و پدرش از انصار علی بن ابی طالب (ع )او را اشعاری است درباره ٔ جنگ صفین و د... ام الخیار ام الخیار. [ اُم ْ مُل ْ خ ِ ] (اِخ ) زن و دختر عم ابوالنجم شاعر معروف عهد اموی است . او شوهرش را بسبب پیری و ضعف و ناتوانی طعن میکرده و ا... ام سلعاتة ام سلعاتة. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) دنیا. (المرصع). ام سیقونة ام سیقونة.[ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) مرغی است که با خران و گوسفندان انس دارد و مگسها را میخورد. (از المرصع). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ صفحه ۶۶ از ۷۴ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود