عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه ، و عکاشةبن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). ابن بُطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هَ . ق . در انطاکیه ) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم ، بین حلب و انطاکیه . چشمه ٔ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است . این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
ام کبشة. [ اُم ْ م ِ ک َ ش َ ] (اِخ ) حلیمه دختر ابوذؤیب عبداﷲ سعدیه . دایه ٔ رسول اکرم بود. (از امتاع الاسماع ص 5). و رجوع به حلیمه ... شود.
ام کبشة.[ اُم ْ م ِ ک َ ش َ ] (اِخ ) قضاعی . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 270 شود.
ام کتاب . [ اُم ْ م ِ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام الکتاب شود.
ام کثیر. [ اُم ْ م ِ ک َ ] (ع اِ مرکب ) رخمه . کرکس . (از المرصع).
ام کثیر. [ اُم ْ م ِ ک َ ] (اِخ ) دختر زید انصاری . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 270 شود.
ام نعامة. [اُم ْ م ِ ن َ م َ ] (ع اِ مرکب ) فلات . بیابان . (از المرصع). نعامة به معنی مفازه است . رجوع به نعامة شود.
ام نبیط. [ اُم ْ م ِ ن َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بود و حدیثی از او نقل شده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 285 شود.
ام ندبة. [ اُم ْ م ِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) زن بدربن حذیفة. از زنان شاعر عرب که به دلاوری و نفوذ کلمه متصف بوده است . و رجوع به ریحانة الادب ج ...
ام مسلم . [ اُم ْ م ِ م ُ ل ِ ] (اِخ ) کنیه ٔ دو تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 280 شود.
ام نادی . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (از المرصع) ۞ .