عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه ، و عکاشةبن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). ابن بُطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هَ . ق . در انطاکیه ) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم ، بین حلب و انطاکیه . چشمه ٔ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است . این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ام مطاع . [ اُم ْ م ِ م ُ ] (اِخ ) اسلمیه . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 280 شود.
ام معاذ. [ اُم ْ م ِ م ُ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 280 و 281 شود.
ام معبد. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) ماهی . || قورباغه . (از المرصع).
ام معبد. [ اُم ْ م ِ م َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) عاتکه ٔ خزاعی ، دختر خالد خزاعی . از زنان مشهور صحابی و از محدثان است ، وگویند رسول اکرم در هنگام هج...
ام معبد. [ اُم ْ م ِم َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 282 شود.
ام محمد. [ اُم ْ م ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) در اصطلاح علم رجال و تراجم ، کنیه ٔ حضرت فاطمه دخترپیغمبر اسلام (ص ) است . (از ریحانة الادب ج 6 ص...
ام محمد. [ اُم ْ م ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی و محدثان بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 279 و ریحانة ال...
ام مخرج . [اُم ْ م ِ م َ ؟ ] (ع اِ مرکب ) خنفساء. (از المرصع).
ام مرزم . [ اُم ْ م ِ م ِ زَ ] (ع اِمرکب ) داهیه . || سرما. (از المرصع). || باد شمال . (از اقرب الموارد) (مؤید الفضلاء) (مهذب الاسماء). باد شم...
ام مسطح . [ اُم ْ م ِ م ِ طَ ] (اِخ ) قرشی ، دختر ابورهم انیس . دخترخاله ٔ ابوبکر خلیفه ٔ اول و از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز ا...