عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه ، و عکاشةبن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). ابن بُطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هَ . ق . در انطاکیه ) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم ، بین حلب و انطاکیه . چشمه ٔ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است . این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
ام عیاش . [ اُم ْ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) خادم رسول اکرم و بقولی کنیز رقیه دختر آن حضرت بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 26...
ام عیال . [ اُم ْ م ِ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) کسی که متصدی احوال قوم باشد و آن را سرپرستی و به امور لازم آن قیام نماید. || دیگ . (از المرصع) ...
ام عیال . [ اُم ْ م ِ ع ِ ] (اِخ ) نام دهی است مابین مکه و مدینه . (از المرصع). و رجوع به ام العیال شود.
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (ع اِ مرکب ) زرافه . (از المرصع).
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر ابراهیم بن اسحاق حربی . زنی عالم و فقیه و صاحب فتوی بوده و به سال 328 هَ .ق . در بغداد درگذشته است ....
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر جزار. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 264 شود.
ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر هادی و زن مأمون خلیفه ٔ عباسی بود (از الوزراء و الکتاب ص 237) (عقدالفرید) (عیون الاخبار).
ام غانم . [ اُم ْ م ِ ن ِ ] (اِخ ) صاحبة الحصاة. زن اعرابی معاصر علی بن ابیطالب (ع ). رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 229 و اعلام الوری و تنقیح ا...
ام غرام . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع). شاید مصحف ام عزم باشد. رجوع به ام عزم شود.
ام عزیمة. [ اُم ْ م ِ ع َ م َ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع). و رجوع به ام عزم و ام عزمة شود.