عماء
نویسه گردانی:
ʽMAʼ
عماء. [ ع َم ْ ما] (ع ص ) دراز و درازقامت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): جاریة عماء؛ دختر تام الخلقه ٔ درازقامت . (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة). نخلة عماء؛ خرمابن دراز. (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عمیمة. رجوع به عَمیمة شود. ج ، عُم ّ.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عماء. [ ع َ ] (ع اِمص ) گمراهی . (منتهی الارب ).گمراهی و غوایت . (ناظم الاطباء). رجوع به عماءة و عمایة شود. || ستیهیدگی و لجاجت .(از منتهی ال...
عماء یا خائوس (انگلیسی: Chaos)، لایه زیرین و ماده اولیه جهان است، پیش از خلقت. عماء و نظم، دو نیاز جهان هستی هستند و در نابرابری این دو، جهان ممکن است...
عماء یا خائوس (انگلیسی: Chaos)، لایه زیرین و ماده اولیه جهان است، پیش از خلقت. عماء و نظم، دو نیاز جهان هستی هستند و در نابرابری این دو، جهان ممکن است...
اماء. [ اِ ] ۞ (ع مص ) بانگ کردن گربه . (تاج المصادر بیهقی ). آواز کردن گربه . (منتهی الارب ، ذیل امو) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). ام...
اماء. [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَمَة. پرستاران . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ). کنیزکان . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : آنها که مر ایشان را اندر شرف...
عما. [ ع َ ] (ع اِمص ) طول و بلندی و درازی . عَمی ̍. این صورت ضبط لسان العرب است و در دیگر کتب لغت ، عمی آمده است . رجوع به عَمی ̍ شود.
عما. [ ع َم ْ ما ] (ع حرف جر + اسم ) مرکب از: حرف جر «عن » + «ما»ی موصول . درباره ٔ آنچه . از آنچه .
عما. [ع َم ْ ما ] (اِخ ) ناحیه و صقعی است در صحرای خُساف بین بالس و حلب . (از معجم البلدان یاقوت از حازمی ).
عما. [ ع ُم ْ ما ] (اِخ ) نام بت و صنمی است ازآن خَولان در یمن . و آیه ٔ شریفه ٔ «و جعلوا للّه مما ذراء من الحرث و الانعام نصیبا...» (قرآن 1...