عمیاء
نویسه گردانی:
ʽMYAʼ
عمیاء. [ ع َم ْ ] (ع ص ) مؤنث أعمی ̍. کور. نابینا. ج ، عُمی ، عمیاوات . رجوع به اعمی شود.
- علی العمیاء ؛ کورانه . کورکورانه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عمیا. [ ع َم ْ ] (از ع ، ص ) عمیاء. رجوع به عمیاء شود. || (ق ) کورکورانه . ناآگاهانه : بیان کن حال و جایش را اگر دانی مرا ورنه مپوی اندر ره ...
عمیا. [ ع ِم ْ می یا ] (ع مص ) قتیل عمیا؛ کشته ای که کشنده ٔ آن معلوم نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قُتل عمیا؛ کشته شد ودانسته نیست...
اِمیا. [ اِم ْ ] نام پسرانه ژاپنی. همچنین نامی در هند باستان. در زبان سانسکریت به معنی: "خداوند درون من است." منابع: • https://japanese-name...
امیا. [ اَم ْ ] (اِ) کیسه و همیان زر. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ). همیان . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ) : تمنای وصال خوبرو...