عوام . [ ع َ وام م ]
۞ (ع اِ) ج ِ عامّة. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به عامة شود. همه ٔ مردم و جمهور مردم . (ناظم الاطباء). || مردمان فرومایه و دون . (ناظم الاطباء). در مقابل خواص . رجوع به ترکیب «عوام وخواص » شود. مردم بیسواد یا کم سواد و عامه ٔ خلق
: عوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه ).
من این دو لفظ مثل سازم از کلام عوام
به وقت آنکه ز هر شوخ چشمم آید خشم .
خاقانی .
گرچه بچشم عوام سنگچه چون لؤلؤ است
لیک تف آفتاب فرق کند این و آن .
خاقانی .
عوام بخارا دست انتقام به اذناب لشکر او دراز کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
90). عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
439).
ز گفتگوی عوام احتراز میکردم
کزین سپس بنشینم بکنج تنهائی .
سعدی (گلستان چ یوسفی ص 155).
قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نیست . (سعدی ). ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاد. (گلستان سعدی ).
-
عوام الناس ؛ جمهور مردم . (ناظم الاطباء). مردم . (آنندراج )
: اجتهاد از آن بیشتر کرد که در حق ابنای عوام الناس .(گلستان سعدی ).
-
عوام پسند ؛ آنچه مورد پسند عوام باشد.
-
عوام فریب . رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
-
عوام فریبی . رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
-
عوام مسک ؛ مسک نام قبیله ای است . و از بعضی ثقات شنیده شد که کوچه ٔ مسکینان
۞ نام محله ای است از صفاهان . (آنندراج )
: همه باآبرو از زیب و زینی
عوام مسک و سادات حسینی .
محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
-
عوام و خواص ، خواص و عوام ؛ فرومایگان و اشراف و بزرگان . (ناظم الاطباء).
- || هر کس و همه کس . (ناظم الاطباء)
: دلهای خواص و عوام ... بر طاعت و عبودیت بیارامید. (کلیله و دمنه ). رسیدن آن به خواص و عوام تعذری ظاهر دارد. (کلیله و دمنه ). نمودار سیاست خواص و عوام ساخت . (کلیله و دمنه ). لاجرم کافّه ٔ انام از خواص و عوام ... (گلستان سعدی ).