اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عهد

نویسه گردانی: ʽHD
عهد. [ ع َ هَِ ] (ع ص ) آنکه تیمارداری امور ولایت کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دوست دارنده ٔ ولایتها و عهدها، و آنکه عهده دار امور باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
فراموش عهد. [ ف َ ع َ ] (ص مرکب ) آنکه عهد و پیمان خود فراموش کند. که پابند پیمان نباشد. فراموشکار. بی وفا : چو بیچاره شد پیشش آورد مهدکه ای ...
خلف عهد کردن . [ خ ُ ف ِ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیمان شکستن . به پیمان خود رفتار نکردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
طواف اول عهد. [ طَ ف ِ اَوْ وَ ل ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف القدوم شود.
اهل عهد و ذمه . [ اَ ل ِ ع َ دُ ذِ م م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باج گزار. خراج گزار. (آنندراج ). که جزیه دهد و در پناه اسلام باشد. رجوع به...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عهد احوال ابتدایی . [ ع َ دِ اَح ْ ل ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرحله ای است از مراحل زندگی بشر و بعقیده ٔ علمای فن ،بشر در این مرحله...
در عهد عتیق و جدید، روی هم 63 مورد تضاد و اختلاف دیده می شود: الف ـ اختلاف معنایی (1)ـ کتاب خروج، فصل 9، بند 6ـ «فردای آن روز، خدای جاویدان، همچن...
نظام اقطاع یا واگذاری و اجاره املاک خالصه سلطان به امیران و منسوبان پادشاه، که از مدتها قبل در دستگاه خلفا سابقه داشت، در دوران فرمانروایی سلاجقه در س...
اهد. [ اَ هََ د د ] (ع ص ) بددل ترسنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
احد. [ اَ ] (ع مص ) پیمان بستن .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.