عی
نویسه گردانی:
ʽY
عی . [ ع َی ی ] (ع ص ) درمانده در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شخصی که درکار خود مانده باشد یا به مراد خود راه نیافته و محکم کردن آن نتوانسته باشد. (از اقرب الموارد). عَیّان . عَیایاء. عَیی ّ. رجوع به عیان و عیایاء و عیی شود. ج ، أعیاء (اقرب الموارد) (منتهی الارب )، اعییاء. (منتهی الارب ). || درمانده در سخن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کسی که سخن بر او تنگ آمده باشد. (از اقرب الموارد). عَیی ّ. رجوع به عیی شود. ج ، أعیاء، و اعییاء. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
هزاره ای یا هزارگی [هَِ / هََ رَ ][haza:ragi]، منسوب به هزاره و قومیت هزاره، از اقوام اصیل افغانستان از تیره ترکان که ساکن مناطق مرکزی و پایتخت این کش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
منگنه ای . [ م َ گ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به منگنه .- تکمه ٔ منگنه ای ؛ دگمه ٔ منگنه . نوعی دگمه که از جنس پارچه ٔ لباس سازند، بدینسا...
قومشه ای . [ ش َ ] (اِخ ) محمدرضا. از اهالی قومشه ٔ اصفهان از اکابر حکماء و مدرسین قرن چهاردهم هجری است . وی نخست در اصفهان بتدریس کتب عرفان...
کرایه ای . [ ک ِ ی َ/ ی ِ ] (ص نسبی ) اجاره ای . بمزد. (یادداشت مؤلف ).
تنابه ای. (زیست شناسی) مربوطِ به تنابه ویا لنف. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی Lymphatic میباشد.
برگرفته از انگلیسی (LED - light-emitting diode): نوعی از دیود که نور ساطح می کند و آن را دیود نورافشان هم می گویند. در گذشته بیشتر در وسایل الکترونیکی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.