عی
نویسه گردانی:
ʽY
عی . [ ع َی ی ] (ع ص ) درمانده در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شخصی که درکار خود مانده باشد یا به مراد خود راه نیافته و محکم کردن آن نتوانسته باشد. (از اقرب الموارد). عَیّان . عَیایاء. عَیی ّ. رجوع به عیان و عیایاء و عیی شود. ج ، أعیاء (اقرب الموارد) (منتهی الارب )، اعییاء. (منتهی الارب ). || درمانده در سخن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کسی که سخن بر او تنگ آمده باشد. (از اقرب الموارد). عَیی ّ. رجوع به عیی شود. ج ، أعیاء، و اعییاء. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آی آبه . [ ب ِ ] (اِخ ) (مؤید...) نام مملوکی از سلطان سنجر. و او در 548 هَ .ق . بر نیشابور و طوس و نسا و ابیورد و دامغان استیلا یافت و در 569 ب...
ای وا. [ وَل ْ لاه ] (ع صوت ) به معنی «آری بخدا» در مقام تصدیق و اعتراف به برتری کسی گفته میشود. (فرهنگ لغات عامیانه ). در تداول هنگامی...
ای یون . [ یُن ْ ](اِخ ) ۞ یکی از سرداران آتنی است که اری پیدس درباره ٔ وی داستانی نگاشته است و نیز یکی از مورخین و نویسندگان یونان است ...
حکه ای . [ ح ِک ْ ک َ / ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به حکه . مبتلا به خارش . || مأبون . خارشکی . ابنه ای .
ذره ای . [ ذَرْ رَ / رِ ] (ص نسبی ) منسوب بِذرَة ۞ . || (اِ) یک ذرّه .
شو و آی . [ ش َ / ش ُ وُ ] (اِمص مرکب ) آی و شو. آمد و شد. (یادداشت مؤلف ) : تا کی این رنج ره و گرد سفروین تکاپوی دراز و شو و آی . فرخی .نیز...
شیره ای . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ) آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف ). || آنکه شیره ٔ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیره ٔ تریاک کشدبا حقه ...
شیشه ای . [ شی ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شیشه . (یادداشت مؤلف ). || از شیشه . در شیشه . (یادداشت مؤلف ). بجای زجاجی پذیرفته شده است...
شیوه ای . [ شی وَ / وِ ] (ص نسبی ) زن بدعمل . پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع . کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد...
سرمه ای . [ س ُ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) نوعی از رنگ که برنگ سرمه باشد. (آنندراج ) : اهل دل با آب دیده دست از جان شسته اندتا لباس سرمه ای ر...