عیثی
نویسه گردانی:
ʽYṮY
عیثی . [ ع َ ثا ] (ع اِ) شگفت و عجب . (منتهی الارب ). کلمه ٔ تعجب است : عیثی له ؛ شگفت و عجب است ازبرای او. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن صهاربخت (= چهاربخت ). از عیسویان گندیشاپور و از پزشکان وداروشناسان مشهور بغداد در قرن سوم هجری بود. وی برخی از رسای...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عیسی بن عبدالواحد لخمی شریشی اسکندرانی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به موفق الدین . بسال 550 هَ . ق . در ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابوعبدالنعیم و مشهور به طُوَیس . رجوع به طویس شود.
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حکم . محدث است . رجوع به ابوموسی (عیسی ...) شود.
عیسی . [ سا] (اِخ ) ابن علی . نام طبیبی است که ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده است ، از جمله در شرح کلمات : بلاذر، بیش ، جوز ماثل و خ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن خلیفةبن سلمان بن احمد. از امرای آل خلیفه در بحرین . وی بسال 1265 هَ . ق . در آنجا تولد یافت و بسال 1286 به ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن داود الجراح . نویسنده ٔ یکی از قدیم ترین کتب لغت . رجوع به ابوالقاسم (عیسی ...)، و الاعلام زرکلی ج 5 ص 290،...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی . از دانشمندان عهد عباسی . بسال 83 هَ . ق . در مدینه متولد شد و بسال 164 در بغداد درگذشت . ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عمر، مولای بنی ثقیف ، مکنی به ابوسلیمان . از علمای لغت و از اهالی بصره بود. وی استاد و شیخ سیبویه و ابن العلاء و خ...
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ماسه . طبیبی بوده است ، و ابن البیطار در مفردات خود، گاهی بدین صورت و گاهی بصورت «ابن ماسه » از او روایت میکند، از ...