اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیثی

نویسه گردانی: ʽYṮY
عیثی . (ع فعل امر) به صیغه ٔ امر، در مثل گویند: «عیثی جعار». و این مثل را در ابطال چیزی و تکذیب آن گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به جَعار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
عیسی آباد. [ سا ] (اِخ ) از طسوج الدور، به ناحیت قم است . رجوع به تاریخ قم ص 117 شود.
عیسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی جزء دهستان پشت گدار بخش حومه ٔ شهرستان محلات با 186 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه سار. محصول آن غلات ، صیفی ،...
عیسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش دستجرد شهرستان قم با 253 تن سکنه . آب آن از قنات و در بهار از رود منصورآباد. محصول آن غل...
عیسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بزچلو از بخش کمیجان شهرستان اراک با 767 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و بنشن است . (از ف...
عیسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج با 400 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی . محصول آن غلات ، ...
عیسی آباد. [ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان میزدج بخش حومه ٔ شهرستان شهرکردبا 556 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ سراب . محصول آن غلات است ...
عیسی خورد. ۞ [ سی ِ خُرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خوشه ٔ انگور است . (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). عیسی نه ماهه . (آنندراج ). رجوع ...
عیسی مریم . [ سی ِ م َرْ ی َ ] (اِخ ) عیسی پسر مریم . عیسی بن مریم . رجوع به عیسی (ابن مریم ) شود : ازبرای رغم من گوئی ازین میدان حسن عیس...
صلیب عیسی . [ ص َ ب ِ سا ] (اِخ ) رجوع به صلیب شود.
عیسی حمدی . [ سا ح َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عیسی شهادی حسینی . از اطبای دانشمند مصر بود. بسال 1260 هَ . ق . در اسکندریه متولد شد و علم طب را در...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۳ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.